دوشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۶

اسیر

سنگینی سایه اش اینبار به فریادم کشید

-دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم

حتی زنجیرهایم را...

۱ نظر:

human being گفت...

هنوز مانده بودم در تردید...0

و من زندانی خود بودم...0



--------------------------------

اگه (اینبار) را جدا بنویسی( این بار) خیلی قشنگ تر میشه مثل خود شعرت