"من" در نقطه آن لحظه ابدی شد... و رهايم کرد...
برای خواندن بعضی جاهای وبلاگتان مجبور شدم متن را انتخاب کنم تا نمایان شود. و چه لذتی داشت خواندن بعضی جمله ها که همین طوری دیده نمی شوند جاری باشید...
کوتاه و تکاندهنده. ممنون از لذتی که با نوشتههایتان به من دادید
تاریکی می خرامید و می آمد....0 باشکوه و مغرور..0 دوست نداشتم در دامنه ی وجودش اتراق کنم...0 دوست داشتم در چشمانش پرواز کنم...0
ارسال یک نظر
۳ نظر:
برای خواندن بعضی جاهای وبلاگتان مجبور شدم متن را انتخاب کنم تا نمایان شود. و چه لذتی داشت خواندن بعضی جمله ها که همین طوری دیده نمی شوند
جاری باشید...
کوتاه و تکاندهنده. ممنون از لذتی که با نوشتههایتان به من دادید
تاریکی می خرامید
و می آمد....0
باشکوه و مغرور..0
دوست نداشتم
در دامنه ی وجودش
اتراق کنم...0
دوست داشتم
در چشمانش پرواز کنم...0
ارسال یک نظر