جمعه، آذر ۰۹، ۱۳۸۶
چهارشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۶
کاغذ سفید
کلمات را روی کاغذ جاری میکنم.
بوی گس جوهر را استنشاق میکنم، باز هم مینویسم.
و تنها بوی جوهر را دوست دارم...
بوی گس جوهر را استنشاق میکنم، باز هم مینویسم.
و تنها بوی جوهر را دوست دارم...
چهارشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۶
سهشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۶
پنجشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۶
یکشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۶
پنجشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۶
چهارشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۶
سهشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۶
یکشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۶
جمعه، آبان ۱۱، ۱۳۸۶
پنجشنبه، آبان ۱۰، ۱۳۸۶
پایانی بر نوشتنم
دیگر چشمانم هم قدرت دیدن ناتوانی دستانم را ندارند...
اما افکارم مدام تلنبار می شوند، تلنبار میشوند
و سنگینی می کنند...
فریب
گفتم:
-دیگر نمیتوانم
ولی اگر بخواهی یک بار دیگرهم میتوانم بگویم
دوستت دارم
سرش را بلند کرد، پرتو شفق را، زلال تر از همیشه
در چشمانش میدیدم...
اشتراک در:
پستها (Atom)