چهارشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۸

ظلمت

تاریکی محض.

عبوس است و پارو می‌کشد.

در سکوت پیش می‌رویم- زیر سوسوی فانوس، بسته‌های سنگین را به زحمت در آب می‌اندازم- آوای محوی از دوردست به گوش می‌رسد- باز هم نگاهی به او می‌اندازم- چشم‌هایش را نمی‌بینم- عبوس است و در سکوت پارو می‌کشد…

 

.

۱ نظر:

human being گفت...

if s/he talked, it would get lighter... lighter