چهارشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۶

انتها


می روم، و به خاطر آن چه ترک ميکنم ناراحت نيستم.

فقط به خاطر رفتنم ناراحتم.
 
 

۲ نظر:

human being گفت...

همه راه ها دایره اند
و همه ی رفتن ها، رسیدن


می دانم فقط باید بروم.0

human being گفت...

اینجا بودم... در باغت... لابلای درختان و گل های باغت قدم زدم و چند تایی را بوییدم...
واژه ای مرا به اینجا آورد...

"و از آن پس فهمیدم..."

بعد رسیدم به اینجا...
فهمیدم چرا اینجا آمدم...

همه ی راه ها دایره اند
همه ی رفتن ها بازگشتن...


زمین در این بازگشت و ما در این رفتن... چه یاد خواهیم گرفت؟

باشی همیشه...
در رفتن...