"من" در نقطه آن لحظه ابدی شد... و رهايم کرد...
دل من سوخته.0 آتشی که زبانه می کشد در چشمانم از قلبم بر می آید.0 با هر دم و بازدم این کوره گدازان تر می شود.0از دلسوزی بدم می آید...0 از لبخند های بی ریشه بیزارم...0پشت "مهم نیست" پنهان می شوم...0در برگریزان فقط به ریشه هایم می اندیشم. 0 شاید 000 روزی 0000 جوانهای.....0
ارسال یک نظر
۱ نظر:
دل من سوخته.0
آتشی که زبانه می کشد
در چشمانم
از قلبم بر می آید.0
با هر دم و بازدم
این کوره گدازان تر می شود.0
از دلسوزی بدم می آید...0
از لبخند های بی ریشه بیزارم...0
پشت "مهم نیست" پنهان می شوم...0
در برگریزان فقط به ریشه هایم می اندیشم. 0
شاید 000 روزی 0000 جوانه
ای.....0
ارسال یک نظر