جمعه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۷

دژاوو

با احتیاط گونه‌اش را لمس کردم

واقعی بود...

 

.

۵ نظر:

asemaan گفت...

بسیار ساده و شیوا. براو

ناشناس گفت...

خدارو شکر که میشه کامنت گذاشت ...
مثل همیشه زیبا ...
:)

ناشناس گفت...

خدارو شکر که میشه کامنت گذاشت ...
مثل همیشه زیبا ...
:)

ناشناس گفت...

چه لذتی ... !
...واقعی بود...

ناشناس گفت...

دعوت شدید به بازی ((سرگذشت تاب خوانی من )) تا بدانیم که چه خوانده ای