چهارشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۷

کاسه خالي

بي صدا مي‌آيند، بي‌صدا مي‌روند
پوزخند مي‌زنند، روي مي‌گردانند، ترحم مي‌کنند...

اما هنوز هم هيچ کس را ياراي شکستن غرورم

به اولين سکه سياه را نيست...

 

.

۱ نظر:

human being گفت...

چقدر زیبا... یکهو تمام آن خالی، پر می شود...و ما احساس تهی بودن می کنیم... خیلی قوی بود...

فقط آن "را" دوم (در سطر آخر) که اشتباها تکرار شده، این قطعه ی زیبا را خش دار کرده...

باشی همیشه... پر غرور...