روح ِ شيطان
"من" در نقطه آن لحظه ابدی شد... و رهايم کرد...
دوشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۷
دوازده ضربه
سکوت ژرفای تاریکی را پر میکند،
مشعل در دستم میسوزد تا مرا به آتش کشد-
نه آن آتشی که خاکسترم کند،
میخواهم این شهر را به آتش کشم....
.
جمعه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۷
اندیشهء پنهانِ مه
سقوط باران پنهان در نور گریزان هر چراغ میگذشت
و رد قدم هایم رابه کام عطر زمین می کشید...
.
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)