روح ِ شيطان
"من" در نقطه آن لحظه ابدی شد... و رهايم کرد...
شنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۶
با او
به یاد نمی آورم که او را «اینگونه» میخواستم...
تنها از نا مأنوسی لذت حیوانی میتوانم پژواک این دروغ را در یابم...
ظاهر
نمیتوانم پنهان کنم، پس «آدم خوبی» هستم...
آنها
کسی را دوست ندارند که به آنها بگوید چه فکر میکند
کسی را دوست دارند که بگوید چگونه فکر میکند...
پنجشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۶
شب
آفتاب کم کم غروب میکند
و هرچه سایه ام بلندتر میشود من کوچکتر میشوم...
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)